من یک مادر هستم

فراز و فرودهاي احساس مادر بودنم

1393/10/25 10:25
نویسنده : مامان کبری
72 بازدید
اشتراک گذاری

مادر بودن بعد جدیدی از بودن است.

وجه جدیدی از ارتباط با جهان هستی.

نمی‌خواهم بگویم مثل دیدن چهان از یک منظر جدید است…نه.

مادر بودن مثل این است که ناگهان یک حس جدید به حواس پنجگانه‌ات اضافه شود. آن هم یک حس قوی. حسی که تو را در برابر تمام پدیده‌های جهان هستی بسیار هشیارتر و قوی‌تر و در آن واحد آسیب‌پذیرتر می‌کند.

وقتی با یک موجود صورتی رنگ كه به زحمت دو كيلو مي شد به خانه آمدم هیچ چیز از مادری نمی‌دانستم.

هیچ چیز جز اینکه حاضرم تمام دردهای بزرگ دنیا را تحمل کنم تا او درد کوچکی نداشته باشد.

احساس می‌کردم آن‌قدر قوی شده‌ام که می‌توانم با تمام واقعیت‌های تلخ دنیا گلاویز شوم تا لبه‌های تیزشان روح دخترم را خراش ندهد.

و در آن واحد آنقدر ضعیف که یک تب بچه تمام قلبم را می‌چلاند و دست و دلم را می‌لرزاند.

نمی‌دانستم اینهمه قدرت و ضعف یک دفعه از کجا به جانم ریخته و چگونه در آن واحد هردوشان را دارم. از اینهمه احساسات متناقضی که داشتم حیرت می‌کردم و از این آدم جدیدی که شده‌بودم متعجب بودم و راضی.

قبل از تولدش مادري را نه ماه ذره ذره احساس كرده بودم اما اين مادري كجا و آن كجا... آن موقع كه او را در بطنم داشتم همه فكرم سلامت او بود خوردن چيزهاي مقوي بخاطر او، مريض نشدن بخاطر او، گذشتن از تفريحات خودم كه بزرگترينشان رفتن هفته اي يكبار به يك مركز خريد خاص بود و ...

اما حالا مادري ام جور ديگري است با خنده اش م مي خندم و با گريه هايش هزاربان بار گريه كرده ام .

و هزاران بار بابايي وقتي به خانه آمده و چشمهاي قرمز ما را ديده خنديده كه دختر و مادر لنگه هم اند... خدايا شكرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)